لحظه های بارانی

عروس مردگان

لحظه های بارانی

عروس مردگان

دکترعلی شریعتی

غریب است دوست داشتن
و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...
وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد...
و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛
به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر
تقصیر از ما نیست؛
تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند . دکتر شریعتی  

 

روزگاریست که شیطان فریاد میزند آدم پیدا کنید سجده خواهم کرد!! (دکتر شریعتی) 

 

وقتی...
وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم .
وقتی که دیگر رفت من به انتظار آمدنش نشستم .
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد من او را دوست داشتم .
وقتی او تمام کرد من شروع کردم .
وقتی او تمام شد من آغاز شدم .
و چه سخت است .
تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است ،
مثل تنها مردن !
(دکتر علی شریعتی) 

 

هیچ گاه کسی را دوست نداشته باش، چون دوست داشتن اسارت است و اسارت انسان را به جنون می کشاند هر گاه کسی را دوست داشتی رهایش کن. اگر به سویت باز نگشت بدان که از اول هم مال تو نبوده است. 

 

به سه چیز تکیه نکن ، غرور، دروغ
و عشق.آدم با غرور می تازد،با دروغ
می بازد و با عشق می میرد  

 

زن عشق می کارد و کینه درو می کند....

دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر....

می تواند یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی .....

برای ازدواجش در هر سنی اجازه ولی لازم است و تو هر زمان بخواهی به لطف قانونگذار می توانی ازدواج کنی ........

در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ............

او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی ..........

او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی .........

او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد .........

او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ........

او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر .........

و هر روز او متولد می شود ، عاشق می شود  ، مادر می شود ، پیر می شود و می میرد.....

و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد .......

ببخشیدمنو

سلام  

میدونم خیلی وقته اپ نکردم 

اخه اکثرروزاجای دیگه سرگرمم 

دوسدارم بیشترتنها باشم 

کلیه هام ازکارافتاده دعاکنید کلیه براپیوندبرام پیدانشه ومث دوستم که دوسه سال پیش بخاطرکوچک شدن کبدش وانتظاربرای پیوند چشماشوبراهمیشه بست منم ببندم براهمیشه بخوابم خسته ام به یه خواب ابدی نیاز دارم 

یلدا مبارک 

یلدایی که دوسش ندارم ازعید وروز تولدمم بیزارم 

موفق باشید 

یاحق

طفلی لیلا

چی گفتن سخته برات اینکه کسی دیگه رودوست داری مال یکی دیگه هستی

بخدا هرکاری کردم که فراموش بشی هروقت فکرم مشغول شد دعاخوندم سراغ اینترنت رفتم رویاپردازی کردم خواستم ازت متنفربشم به نامردی وهوست فکرکردم ولی توهستی همیشه هستی تورویاتودعاهام تونوشتنم هستی تواشکام هستی تودلتنگی هام هستی وقتی رفتی اسم همه شدکامران وقتی رفتی مازندران وبابل معروف شد وقتی رفتی علاقمم باخودت بردی علاقم به همه چی کم شدحتی به ابولی

میدونم حتی اگه همسایتون بشم دیگه منو نمیخوای نمی تونم ببینمت چون میدونی که ناف من وبااشک بریدن نه من میتونم حرف بزنم نه گوش بدم تومیخوای حرفایی وبزنی که من نمیخوام بشنوم من فقط یه جوراروم میشم که اونم محاله

میخوام بگم خسته ام ازتودلم ریختن می خوام بگمکه همه فکرمی کنن دوست ندارم فکر میکنن گریه نمی کنم اماشب ازحال چشام خبرداره میخوام بگم ازدلتنگی ازاینکه حسرت صداکردن اسمت بهت بگم کامران به دلم مونده بگم حسرت روزایی رودارم که دوسم داشتی روزایی که بهت میگفتم چقدردوست دارم روزایی که می گفتم بدون تومیمیرم بگم پشیمونم چراقبول نکردم روزی که بهم گفتی گاهی اس میدم حالا همون نورکم سوی چراغ می تونست روشنی دلم باشه بگم که به خیلیا حسودیم میشه بگم که گله دارم ازخدا چراجهنمشو این دنیا داره نشونم میده بگم چرامن جای اون دختره نیستم بگم چراتووبت برام دعا کردی من به زندگی راضی نبودم ازاین زندگی مزخرف وپوچ ازبدی ادماش متنفرم ازاین تنهایی محض ازاینزندگیتکراری ازاین که پشتم خالیه متنفرم خسته ام

بگم وقتی رفتی روزبعدخودموباچشمای قرمز دیدم توی حمام جلواینه قیچی به دست موهامو ازاخرین نقطه قیچی زدم که لوازم ارایشیمو خط چشمو توسطل انداختم گوشواره وگردنبندی که الن توجعبه توکمده گردنبند الله که قراربود برای توباشه توجعبه است لباسام توزیرزمینه بگم که اون روزناخوناموازته کوتاه کردم که دفتر احساساتم به توروسوزوندم بگم تقاص شبایی رودارم پس میدم که بیدار نگهت می داشتم حالا توخواب ومن تاصبح بیدارم بگم ازتعجب طیبه وفرزانه ونرگس وقتی که رفتی هیچ کس فکر نمی کرد تنهام بذاری یادته از زن وشوهرای توراهه مشهد گفتی حالا من هرزن وشوهرودخترپسری رومی بینم اشک توچشام جمع میشه

دلم تنگ شده بذار بگم کامران قربونت برم بمیرم برات چرامیگی دوسم داریچراتنهام گذاشتی چراکشتیم چرادلموشکوندی اخه چراتااخرش نموندی نتونستی کم اوردی من چه کارکنم کامران مگه من طاقت داشتم

کامران بفهم دوست دارم بفهم منوکشتی بفهم وقتی رفتی دلمم باخودت بردی میدونی روزی که گوشی خریدم فروشنده عکس بچه گیتودیدوگفت بچه خواهرته بامکث گفتم اره گفت معلومه ته چهراش به خودت میخوره

چراقسم خوردی که بعدمن باکسی نباشی ولی قسمتو شکستی

اصلابه من چه مربوطه نمیشه که تواسیرمن باشی

ای ن حرفت همیشه یادمه فکریه لحظه نبودنت عذابم میده

کامران بفهم که می تونستی بمونی منم طاقت نداشتم به خدانداشتم اماموندم دلم نمیومد باهات تمونم کنم ازت جدابشم ناراحتت کنم

اینو درک می می کنم که سخت بود دوری چون خودمم ازاین دوری ناراحت بودم اماموندم توام می تونستی بمونی

وبلاگ خانم ها واقایان دختروپسرایی بودن که دوست داشتن همدیگرومعمولاهم ازدوتاشهرمتفاوت بودن اماپای هم مونده بودن بیخیال

می خوام بگم برخلاف تصورهمه ی ادما همه ی کسایی که حالمونمی فهمن حتی کسی که مثل خودم باشه دوست دارم بی منت بی ریا بی دروغ بدون یه ذره هوس حتیاگه زشت هم بودی ازعشق من کم نمی شدمن یه دختر هرزه وهرجایی نیستم یکی که بودن هرروزبایکی عادت داشته باشه کسی که محرمو نامحرم نشناسه تنهاموغمام زیادهازدنیاخسته ام نه تعریف ازخودم شد منم یه دخترگناهکارم یه بندهی مزخرف نمیدونم فقط خسته ام دیگه کم اوردم کاش نمی گفتم دوست دارم که دنیاتوروازم بگیره

الهی بمیرم واسه لیلا این نوشته ها توی کیفش بودم منم اینجاگذاشتم که باخیلیل دردودل کرده باشه که دیگه توخودش نریزه

منم خواهرشم خودش می ترسم دعوام کنه بگم کجاست

فقط یه چیزی کامران دل یه نفر ونشکست دل خیلیاروشکست یکیشم من

یه روزپشیمون میشی ازاینکه کسی روازدست دادی که پاک دوست داشت احساسی که تواین دنیای زشت ونامرد کم پیدامیشه

اگه مطمئنم نبودم امروز مطمئن شدم که واقعا دلش پاکه

همیشه هروقت کسی حرف ازدعانویس ودعاگرفتن زد ناراحت شدو کفت هرکی دعا میخواد مفاتیح وبازکنه وببینه خداچه دعاهایی داره

بمیرم که چقدردعای توسل وعهدودوست داره چقدرجمکران ودوست داره یادم نمیره چقدرواسه جمکران رفتن اصرار کرد

بمیرم که چقدرمهربونه هروقت بچه های کنارخیابونو میبینه اشک توچشاش جمع میشه هروقت بچه ای گریه میکنه دلش میسوزه میگه اخی

خیلی دلم تنگ شده واسه اینکه خط چشم بکشه که دیگه نمیزنه دیگه یه ذره هم خط نمی کشه توصورتش

بمیرم واسش جدا چرادنیا اینقدرزشته

چقدر زودتموم شد

سلام 

عیدوتبریک میگم بهتون 

چه بدماه رمضون تموم شدمنم توحسرته یه روزه گذاشت 

شبای احیا حسابی گریه کردم کاش بیشترازسه شب بود 

ماهم که اکثروسایلوجمع کردیم 

چرا؟ 

چون داریم ازکاشان میریم 

کجا؟ 

بایدلهجه شمالی یادبکیرم.مازندرانی 

چرا؟ 

چون خوب قراره بریم شمال اونجازندگی کنیم 

چه شهری؟ 

هرکی خواست بدونه ازم ببرسه خصوصی میگم اخه نمیخوام بعضی هابدونن 

واااااااای ماه رمضون تموم شدحالا هی مامانم گیرمیده بیا ناهار بخورمنم مجبورم برم چندتاقاشق بخورم ولی مامانم هی اصرار که بیشتربخوراخه منم غذاطبعم نمیگیره 

دادام میگفت نه به زمانی که گاوبودی نه به حالا که چوب کبریتم نیسی 

گفتم اغراق نکن گاونبودم زیادم چاق نبودم بعدش خودت یادت رفته بهت میگفتن علی بشکه 

بعدتصادفت لاغرولاغرترشدی 

گفت هرچی ولی توگاوبودی 

میخام دردودل کنم اماهرچیزی ونمیشه گفت 

دلم شکسته خیلی هم شکسته 

برام دعاکنیدخداکمکم کنه 

خسته ام ازادمابدم میاد 

البته ببخشیداازهمشون نه 

خوش باشید 

یاهو

حسرت روزه

سلام

حال شما؟؟

اره ماه رمضون اومد تشنگی شروع شد البته من ماه رمضونا فقط تشنم میشه دلم تنگ شده میخوام روزه بگیرم اما نمیتونم دوشنبه روزه پیشوازی گرفتم حالم بد شداورزانسی شدم ونمیتونم روزه بگیرم هیچکی شایدحالمو نفهمه ولی روزه یه حس وحاله خاصی داره که امسال من ازازاین حس وحال محرومم

هنوزگاهی قلبم دردمیگیره هنوزیه چیزایی روتوقلبم نگه میدارم وکسی چیزی ازش نمیدونه سخته ولی ادم دوسداره بعضی چیزافقط تودل خودش باشه حتی اگه بانگه داشتنشون خیلی زجربکشه

رودخانه ماه رومیبینید؟نمیدونم شایدم نمیبینید ازایلجیما خوشم میاد بسرساده وخوبی ازمحبتش ازاروم اماشربودنش خوشم میاد

خیلی وقته هوس کردم برم تویه جاده که کسی نباشه سوار ماشین روسریموبردارم موهاموبازکنم باددستاشولای موهام بکنه چشاموببندم اینقدکه سیربشم شایدساعت ها

دوستدارم اینقدوسط اتاق بجرخموبچرخم تابیفتم روزمین

یه دشت مثل این دشتای توفیلماگیربیارم تادلم میخواد توش بدوم بدوم

روی یه زمین چمن درازبکشمواسمونه روزوشب خداروببینم روهمون زمینم غلط بزنم

امسال قراره گواهینامه بگیرم ولی یه ذره میترسم

نمیدونم یه کم عوض شدم چندشب پیش یه خوابی دیدم که چندروزه دارم گریه میکنم

کسی وتوخواب ندیدم تاریک بودوفقط یه صدابودالبته تاریکی محض هم نبود بهم میگفت:

نبخش ولی زندگی کن خداروشکرکن خداروشکرکن خداروشکرکن دقیقا سه مرتبه تکرارکرد

بعداخرخواب قبولی کنکورتویه شهری ودیدم که ترسوندم وباهمین ترس بیدارشدم ودیگه خوابم نبرد اذان صبح ومیگفتن بلندشدم وضوگرفتمونمازخوندم ودعا ولی خیلی فکروذهنم مشغول بود

نمیدونم دارم نگاهموبه دنیاعوض میکنم ولی هنوزدست ازسر گریه کردن برنداشتم

امیدوارم هیچکس هیچکس چشاش گریون نباشه حتی ازسرشوق وقتی خوشحال بود یاناراحت بخنده وبخنده خداخودش جواب خوب وبد ومیده دوبرابره این دنیاعذاب بدی وبدتروجواب خوبی وخوبتر

دوستای گلم شادوشاد باشید وموفق

یاحق