-
دکترعلی شریعتی
دوشنبه 10 بهمنماه سال 1390 12:34
غریب است دوست داشتن و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن... وقتی میدانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد... و نفسها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛ به بازیش میگیریم هر چه او عاشقتر، ما سرخوشتر، هر چه او دل نازکتر، ما بی رحم تر تقصیر از ما نیست؛ تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شدهاند ....
-
ببخشیدمنو
چهارشنبه 30 آذرماه سال 1390 15:13
سلام میدونم خیلی وقته اپ نکردم اخه اکثرروزاجای دیگه سرگرمم دوسدارم بیشترتنها باشم کلیه هام ازکارافتاده دعاکنید کلیه براپیوندبرام پیدانشه ومث دوستم که دوسه سال پیش بخاطرکوچک شدن کبدش وانتظاربرای پیوند چشماشوبراهمیشه بست منم ببندم براهمیشه بخوابم خسته ام به یه خواب ابدی نیاز دارم یلدا مبارک یلدایی که دوسش ندارم ازعید...
-
طفلی لیلا
سهشنبه 22 شهریورماه سال 1390 15:10
چی گفتن سخته برات اینکه کسی دیگه رودوست داری مال یکی دیگه هستی بخدا هرکاری کردم که فراموش بشی هروقت فکرم مشغول شد دعاخوندم سراغ اینترنت رفتم رویاپردازی کردم خواستم ازت متنفربشم به نامردی وهوست فکرکردم ولی توهستی همیشه هستی تورویاتودعاهام تونوشتنم هستی تواشکام هستی تودلتنگی هام هستی وقتی رفتی اسم همه شدکامران وقتی رفتی...
-
چقدر زودتموم شد
سهشنبه 8 شهریورماه سال 1390 15:50
سلام عیدوتبریک میگم بهتون چه بدماه رمضون تموم شدمنم توحسرته یه روزه گذاشت شبای احیا حسابی گریه کردم کاش بیشترازسه شب بود ماهم که اکثروسایلوجمع کردیم چرا؟ چون داریم ازکاشان میریم کجا؟ بایدلهجه شمالی یادبکیرم.مازندرانی چرا؟ چون خوب قراره بریم شمال اونجازندگی کنیم چه شهری؟ هرکی خواست بدونه ازم ببرسه خصوصی میگم اخه...
-
حسرت روزه
شنبه 22 مردادماه سال 1390 23:10
سلام حال شما؟؟ اره ماه رمضون اومد تشنگی شروع شد البته من ماه رمضونا فقط تشنم میشه دلم تنگ شده میخوام روزه بگیرم اما نمیتونم دوشنبه روزه پیشوازی گرفتم حالم بد شداورزانسی شدم ونمیتونم روزه بگیرم هیچکی شایدحالمو نفهمه ولی روزه یه حس وحاله خاصی داره که امسال من ازازاین حس وحال محرومم هنوزگاهی قلبم دردمیگیره هنوزیه چیزایی...
-
برای مردنم دعاکنید
یکشنبه 9 مردادماه سال 1390 12:42
سلام دارم شکسته وشکسته ترمیشم دیگه تحمل ندارم بخدابخدا نامردیه خیلی سخته واسه کسی بمیری که به دیگری میگه دوست دارم خیلی سخته خوابشو ببینی که یه ذره هم بهت اهمیت نمی ده خیلی سخته بسوزی وبسازی وتنهاباشی ونتونی هیچی بگی خیلی سخته خاطراتت برات مروربشه خیلی سخته به راحتی کنارگذاشته بشی انداخته بشی توسطل اشغال خیلی سخته...
-
دلم تنگه
جمعه 7 مردادماه سال 1390 20:56
سلام خوبید؟ میدونم یه مدتی نبودم یه کم خسته ام بی حوصله ام حالم خوب نیست پنجم مردادبی اختیاراشک می ریختم اصلا حال خوبی نداشتم به حدی که راهی اورزانس شدم هیچی خوشحالم نمی کنه یه غم گنده ی گنده تودلمه دلم میخوادبمیرم حتی بهترین اتفاقات یه بارغم برام میاره باد ساعت ابوالفضل اینترنت گوشی همه چیز باهرترانه ای هرترانه ای...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 تیرماه سال 1390 18:36
زننده ترین حیواناتی که من تا کنون دیده ام چاپلوسانند، آنها از دوست داشتن سر در نمی آورند و فقط تقلید عاشق شدن را می کنند یادها فراموش نخواهند شد حتی به اجبار، و دوستی ها ماندنی اند حتی با سکوت قلب من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد تمام پرسه های من کنار تو سلوک شد عذاب می کشم ولی عذاب من گناه نیست وقتی شکنجه گر تویی...
-
تنها
پنجشنبه 23 تیرماه سال 1390 21:39
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 23 تیرماه سال 1390 21:14
خیانت تنها این نیست که شب رابادیگری بگذرانی...خیانت می تواند دروغ دوست داشتن باشد!خیانت تنهااین نیست که دستت رادرخفا دردست دیگری بگذاری خیانت می تواند جاری کردن اشک بردیدگان مظلومی باشد. سادگی بالاترین حدپیچیدگی است (داوینچی ) انسان هیچ وقت بیش ترازان موقع خودراگول نمی زند که خیال می کند دیگران رافریب داده است من...
-
من اومدم
یکشنبه 12 تیرماه سال 1390 16:10
سلام سلام دوستای گل من اومدم خوبم یه بارمیام توضیح میدم بیماریم چی بوده ازهمتونم ممنونم دوستون دارم یاحق
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 26 خردادماه سال 1390 20:19
سلام من خواهرلیلاهستم شایدنوشته های وبلاگ لیلا برای خیلیا مزخرفات باشه اماهمش ازدل پردردشه انتخابش توی وبلاگ قلم طلایی وبهش تبریک میگم امانبایدسراول شدن بهم توهین کنیدوسردفاع ازوبلاگ موردعلاقتون بی احترامی کنیدبه هم دیگه ببخشیدخانم فرح بخش شماکه بزرگین واستاددانشگاه ازشماخواهش میکنم که این بحثاروتموم کنیدجوردیگه ای هم...
-
نیستم
سهشنبه 10 خردادماه سال 1390 23:12
سلام الان که دارم این مطلبو تایپ میکنم داغونم بی اختیار دارم اشک می ریزم خدایاتمومش کن تمومش کن میدونم بایدتقاص اشتباهتموپس بدم ولی اینطوری نه خواهش میکنم اینطوری نه من طاقتشوندارم درسته من اشتباه کردم میدونم ولی یه دروغ بود همه دروغ میگن چرامن بایدجواب دروغموبگیرم بقیه هم دروغ میگن چرااونا چوب دروغشونو نمیخورن باشه...
-
سلام
یکشنبه 8 خردادماه سال 1390 20:46
سلام سلام به اونایی که فراموشم می کنن وسلام به اونایی که فراموشم نمی کنن امیدوارم سرحاله سرحال باشید دیروزرفتم دکترچندتاازمایشوعکس دیگه هیچ.چیزمهمی نیست اصلابیخیال دکترومریضی حوصله ام به این حرفانمیرسه اهان!!!راستی ابوافضل خواهرزادم یه داداش یاابجی دیگه مامانش قراره براش بیاره من به ابجیم میگم بیااینجا اتراق...
-
عشق من رنگ حقیقت دارد
پنجشنبه 5 خردادماه سال 1390 23:07
کاش می دانستی عشق من معجزه نیست عشق من رنگ حقیقت دارد اشکهایم به تمنای نگاه تو فقط می بارد ................ کاش می دانستی دختری هست که احساس تو را می فهمد دختری از تب عشق تو دلش میگیرد دختری از غمت امشب بخدا میمیرد کاش میدانستی تو فقط مال منی تو فقط مال همین قلب پر ز احساس منی شب من با تو سحر خواهد شد تو صدا کن من را...
-
تنهام
دوشنبه 2 خردادماه سال 1390 13:16
سلام اره بازم من اومدم من.من یه دخترغمگین یه دخترکه تنهاست وهمیشه ازغم میگه یه دخترکه بخاطراینکه سعی کردخوب باشه همیشه بدترینابه سرش اومد ازکجابگم ازاونجا که خستم یابی حوصله یااینکه ازاینجابگم که دارم دیوونه میشم نه بذارازدکترنرفتنم بگم: امتحاناتم شنبه تموم شدبدنبودبانمره ی تقریبا خوبی پاس کردم فقط ریاضیموخراب کردم...
-
دلم گرفته
چهارشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1390 12:17
سلام اومدم که بازم ازغم وغصه بگم ولی یه اتفاق که برای من رویایی بودالبته ازنظر من یه روزپنجشنبه که ازمدرسه برمی گشتم امتحانمم هی بدک نبود توی کوچمون نزدیک خونمون یه پروانه روی دیواربود وقتی نزدیکش شدم پروازکردو تادمه خونه دورم چرخیدوپروازکردلبخندرولبام اومداماچشم پراشک شد به خونمون که رسیدم یه دفعه سرم شدید دردگرفت...
-
لیلا
پنجشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1390 22:33
فکرکنم ساعت حدودیک نیمه شب بودچشمامو بستم بخوابم صدام کرداروم توی گوشم لیلا چشمامو بازکردم صداتوی ذهنم بوددوباره چشمامو بستم بازصدام کرد لیلا اعتنایی نکردم دوباره صدام کرد لیلا...لیلا...لیلا... اعتنانکردم فریادکشید لیلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا سریع چشماموبازکردم دوباره اروم صدام کرد لیلا... لیلا......
-
باران دلگیر
دوشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1390 14:56
سلام هنوزم سردردم خوب نشده سرم داره میترکه دیروزبارون اومدخیلی شدیددیگه بارون خوشحالم نمیکنه فقطباعث میشه بیشتردلم بگیره دیروزاین شعرو زمزمه میکردم: غلط کرده باران حالاکه مرابه توبدعادت کرده بی تو می بارد روزوشب بی خستگی باورکن تمام غذاهاته میگیرند وقتی خودت نیستی باران هست ویاداین دوتاشعرازسهراب سپهری میفتادم چشم...
-
بی وجدان
چهارشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1390 14:37
سلام باامروزدقیقا چهارمین روزی که سردرددارم سرم داره میترکه چیزی شنیدم که ازدرون منفجرم کرداره دیگه تنها نیست تاوقتی که تنها بودحالمومی پرسیدسراغی ازم میگرفت ولی الان حتی دلشم برام نمیسوزه حتی بخاطربلایی که سرم اورده یه ذره خجالت نمیکشه شایدم ازم متنفرباشه نمیدونم امروزداداشم حرف میزد دادزدم ااااااااااااااااه.میدونن...
-
عاشقموعاشقم باش
جمعه 2 اردیبهشتماه سال 1390 13:02
-
خیلی تنهام
یکشنبه 29 اسفندماه سال 1389 20:30
سلام عیدنزدیکه ولی چه عیدی؟مطئنم امسالم برام سال خوبی نیست خسته ام خیلی خسته احساس بوچی میکنم خالی بودن نه هدف نه انگیزه اصلا بهم ریختم ازالان دارم گریه میکنم دیگه سال جدیدبرام چه سالی خواهدبودخدامیدونه میترسم ازسال جدیدمیترسم چرااینقدرتنهام چرابدشانس به قول خواهرم مگه مابابقیه فرق داریم مگه ازمریخ اومدیم اصلا به...
-
بی تومهتاب شبی بازازان کوچه گذشتم
چهارشنبه 25 اسفندماه سال 1389 14:04
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم، شدم آن عاشق دیوانه که بودم در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم پرگشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم ساعتی بر لب آن جوی نشستیم تو...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 11 اسفندماه سال 1389 22:33
سلام ازهم ی دوستان خوبی که به وبلاگ من سرمی زنن یه دنیا ممنون مطالب وبلاگ من اکثرا حرفای دلم هستن ورازدل بردردمو بازگومی کنن یادتون نره که کامنت های شمامنوخوشحال میکنه فدای شما
-
من که می دونم
چهارشنبه 11 اسفندماه سال 1389 22:28
من که می دونم یه روزی میمیرم از نداشتنت گر چه دیگه عادت شده تو رو از خدا خواستنت من که می دونم آخرش دق می کنم تو بی کسی ولی اینو هم می دونم به داد من نمیرسی من که می دونم دل تو یه قلب ساده نمی خواد حتی واسه یه لحظه هم با دل من راه نمی یاد من که می دونم من مثل زمینم و تو آسمون هیچ وقت بهت نمیرسم اخه زیاده فاصلمون من که...
-
غزل زرد
سهشنبه 10 اسفندماه سال 1389 22:02
کسی بی خبر امد کسی مثل خودم شاد کسی مثل برستو دراندیشه ی برواز کسی بسته وازاد اسیر قفسی باز کسی خنده کسی غم کسی شادی وماتم کسی ساده کسی صاف کسی درهم وبرهم کسی برزترانه کسی مثل خودم لال کسی سرخ ورسیده کسی سبزوکسی کال کسی مثل توای دوست مرایک شبه رویاند کسی مرثیه اورد برای دل من خواند من ازخواب بریدم شدم یک غزل زرد ویک...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 10 اسفندماه سال 1389 22:01
تو را به جاى همه زنانى که نشناخته ام دوست میدارم تو را به جاى همه روزگارانى که نمىزیستهام دوست میدارم براى خاطر عطر ِ گستره ى بیکران و براى خاطر عطر ِ نان ِ گرم براى خاطر ِ برفى که آب میشود، براى خاطر نخستین گل براى خاطر جانوران پاکى که آدمى نمى رماندشان تو را براى خاطر دوست داشتن دوست میدارم تو را به جاى همه زنانى که...
-
فقط یه حرف
یکشنبه 12 دیماه سال 1389 11:26
فقط یه حرف داغونم دارم میسوزم دارم دیونه میشم البته بیشترازیه حف شدولی واسه من یه حرفه بعضیاباخودشون چی فکرمیکنن؟هان؟ نابودشدمنابو هیچکی نمیتونه بفهمه دارم چی میکشم بی صدا بابلندترین وویرانترین اوارفروریختم
-
مجنون وعیب جو
جمعه 10 دیماه سال 1389 15:37
به مجنون گفت روزی عیب جویی که بیداکن به ازلیلی نکویی که لیلی گرچه در چشم تو حوری است به هرجزیی زحسن اوقصوری است ز حرف عیب جو مجنون بر آشفت دران اشفتگی خندان شدوگفت: اگر بر دیده ی مجنون نشینی به غیرازخوبی لیلی نبینی تو مو بینی و مجنون پیچش مو توابرو او اشارت های ابرو دل مجنون ز شکر خنده خون است تولب بینی ودندان که جون...
-
kiss
پنجشنبه 4 آذرماه سال 1389 17:01