لحظه های بارانی

عروس مردگان

لحظه های بارانی

عروس مردگان

سلام 

من خواهرلیلاهستم 

شایدنوشته های وبلاگ لیلا برای خیلیا مزخرفات باشه اماهمش ازدل پردردشه 

انتخابش توی وبلاگ قلم طلایی وبهش تبریک میگم امانبایدسراول شدن بهم توهین کنیدوسردفاع ازوبلاگ موردعلاقتون بی احترامی کنیدبه هم دیگه 

ببخشیدخانم فرح بخش شماکه بزرگین واستاددانشگاه ازشماخواهش میکنم که این بحثاروتموم کنیدجوردیگه ای هم میشه مذاکره کرد 

 

لیلا دیروزتوکمابودوهنوزccu 

براش دعاکنید 

ازتمام کسانی که به وبلاگ خواهرمهربونم رای دادان وازاین انتخاب دفاع کردن متشکرم 

روزپدرروهم به همتون تبریک میگم  

باسپاس فراوان 

خدانگهدار

نیستم

سلام

الان که دارم این مطلبو تایپ میکنم داغونم

بی اختیار دارم اشک می ریزم

خدایاتمومش کن تمومش کن

میدونم بایدتقاص اشتباهتموپس بدم ولی اینطوری نه خواهش میکنم اینطوری نه من طاقتشوندارم

درسته من اشتباه کردم میدونم ولی یه دروغ بود همه دروغ میگن چرامن بایدجواب دروغموبگیرم

بقیه هم دروغ میگن چرااونا چوب دروغشونو نمیخورن

باشه خدایاباشه

فقط یه خواهش کوچولودارم ازت فقط یه باریه بارصداشوبشنوم صدای خنده هایی که وقتی میخندید چمامومیبستمو لبخندمیزدم همون خنده هایی که عاشقش بودم

باشه اگه مستجابش نمیکنی

حداقل اینومستجاب کن:خدایاهیچوقت نذارغم بره سراغش

خدایاکاش یادگاریشوبه دستم میرسوندی برای اخرین بارحداقل یادگاریشوبغل میکردم

خدایاچرااین همه دور؟چراحالا که عاشقم کدی چرااینطوری؟

خدایا حسرت به دلم کردی

خدا توکه مهربونی میگن رحیمی گریه هامونمیبینی دل رنجوروپرازغم مامانم چی؟؟؟؟!!

خدایادت یه بارخواستم اشتباهی بکنم اون نذاشت بیدارنگهم داشت؟

خوب چراهمون روزنه چراتااینجاکشیده شد؟

خدایا این مدت خیلی عذاب کشیدم ومیدونم که بازم میکشم

خدایاادمات خیلی بدشدن خیلی دروغ میگن تهمت میزنن دوبه هم زنی میکنن ادمای بی گناهه دیگه روبدبخت میکنن دل میشکنن قسم میشکنن فقط به فکر خودشونن شایدم دیگه احساس جایی نداشته باشه بین ادما همه دنباله اینن که حقه یکی روازش بگیرن ناروبزنن به هم زود دوستاشونو که یه زمانی بهترین بودن برای هم یادشون بره

دنباله اینن که یه وقت نکنه دلشون برای کسی بسوزه باادماکاری میکنن که روزی هزاربارارزوی مرگ میکنن

خدادیگه ازچی بگم برات هرچند که خودت خبرداری میدونی همش بدیه

بذار ازدل پردرد خودم بگم خصوصیاشو که میدونی ومیدونی که دلم پره پره غمه

میدونی قبلا حتی اسم پسرم که میومد دست وپام میلرزیدبعدیادگرفتم نلرزم بعدیادمه به جنس مخالف نگاه هم نکردم چی شد چطورشدسال قبل بایکی اشنام کردی نخواستم قبول کنم اشنایی روولی قبول کردم تایه مدتی میخواستم تموم کنم اما مهرشو به دلم انداخته بودی یه جورایی بابقیه مردافرق داشت احساس ارامش میکردم احساس میکردم یه پشتیبان دارم

یادته چه پیشنهادی بهم دادادیگه یه مردداشتم تااینکه دوری هردوتامون رو ازاردادمن بیشتردوسش داشتم یعنی منو عاشقش کردی ولی اون دوسم داشت شایدم نداشت نمیدونم من چون دوسش داشتم فقط باگریه خودمو ارام میکردم واین دوری روتحمل میکردم ولی اون شکایت کردازدوری این رابطه رونگه داشتم یادمه دادام (دادابش میگم)بهم گفت تو بایداین رابطه روقیچی کنی امامن نمیتونستم یادته خودش قیچی کردباورنمیکردم نفسم بنداومدغرورم شکست قلبم ریزریز شدانگارهمه زمان باهم بودنمون خاطراتمون پشت یه سدزمانی متوقف شد

هنوزم دارم میسوزم نمیتونم باورکنم هنوزم احساسش میکنم درصورتی که دیگه نیست نه خودش نه دلش نه یه ذره احساسش گاهی که یادش میفتمو میمیرم براش لبخند میزنم ولی سریع ازروی لبم لبخندبرچیده میشه به خودم میگم احمق دیگه نیست باکسی دیگس برای یکی دیگه میخنده یکی بجای تو براش میمیره توجایی نداره اشغالم نیستی

اره خدااینه دلم بازم هست هست...حالا خیلیا بهم میخندن خیلیاسرزنشم میکنن خیلی ابهم میگن میخای چیو چیو ثابت کنی بهم میگن ادای هندیارو میخوای دربیاری

خیلیا خیلیادلمو میشکنن اره این دله منه خبرداری؟

چرامنو سنگدل نیافریدی نمیخوام احساساتی باشم نمیخوام دلم بسوزه برای کسی دوسندارم گریه کنم چی نصیبم شداازاین احساسات؟ غیرازاینکه همه جاچوب همین احساساتوخوردم

همه جاشدم یه کالاواسه مصرف که بعدمدتی کهنه میشه بایددورانداخته بشه غیرازاین که تو دوستی ازمعرفت رفتم مایه بذارم پست شدم

باشه گذشت هرچی بوددلمو پاک کن خدا

خدابذارپاک بیام پیشت!!!خداخداخداخداخداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا 

 


دوستای خوبم،اقامجنون امیدوارم موفق باشید غم نبینیدچیزی که من زیادتوزندگیم دیدم همیشه دوست داشته باشید زودقضاوت نکنید دل کسی رونشکنید  

ومواظب خودتون باشیدیابه قول خودم م خ باشید 

خدانگهدارتون باشه

سلام

سلام سلام به اونایی که فراموشم می کنن وسلام به اونایی که فراموشم نمی کنن

امیدوارم سرحاله سرحال باشید

دیروزرفتم دکترچندتاازمایشوعکس دیگه هیچ.چیزمهمی نیست

اصلابیخیال دکترومریضی حوصله ام به این حرفانمیرسه

اهان!!!راستی ابوافضل خواهرزادم یه داداش یاابجی دیگه مامانش قراره براش بیاره من به ابجیم میگم بیااینجا اتراق کن(درسته؟؟)اخه ابولی خیلی شیطونه

خوشحالم وای یه نینی کوجولودیگه

وای دوباره میرم بیمارستان همراهه خواهرم میشم نمیدونیدچه خوبه البته حسابی هم ترس ودلهره داره نه اشتباه کردم زیادم خوب نیست اه ناله وخلاصه غذای بیمارستان که یه بارم نخوردم

هزاربارم ضدعفونی که نکنن بازم ادم احساس میکنه که پرازمیکروب وبیماریه

به ابولی میگم نینی وکه مامانت قراره بیاره دوسداری؟میگه نه پرتش میکنم توخیابون

میگم نه خاله کوچولو گناه داره گریه میکنه!میگه گریه نکنه

پدزسوخته بهم میگه نی نی داری؟میگم کجا؟میگه توشیمکته

میگم نه من ندارم مامانت داره!

میگه داری

میگم ندارم

میگه داری......

خوبه شکمم اب شده اگه داشتم دیگه چی میگفت!!!!!!!!!

اهان!!وای کنکور!!!حسابی ترس ودلهره دارم مونم چیکاکنم دعاکنیدبرام قبول بشم دولتی قبول بشم حالا هرجا که میخوادباشه

خدانیامرزه کسی که کنکورو اختراع کرداخه جی میخوادازجون ماجوونا

اخه سراسرترس واضطراب ودلهره اس

خوب عزیزان من دیگه چشمان زیبای شماروبیشترازاین خسته نمیکنم

دعاکنیدبرام

فراموشم نکنیدها!!!!!

موفق باشید

یاحق

عشق من رنگ حقیقت دارد

کاش می دانستی عشق من معجزه نیست

عشق من رنگ حقیقت دارد

اشکهایم به تمنای نگاه تو فقط می بارد................

کاش می دانستی دختری هست که احساس تو را می فهمد

دختری از تب عشق تو دلش میگیرد

دختری از غمت امشب بخدا میمیرد

کاش میدانستی تو فقط مال منی

تو فقط مال همین قلب پر ز احساس منی

شب من با تو سحر خواهد شد

تو صدا کن من را

تو صدا کن من را

تا پر از رویش یک یاس شوم

تا که لبریز نگاهی پر ز احساس شوم.....

تنهام

سلام

اره بازم من اومدم من.من یه دخترغمگین یه دخترکه تنهاست وهمیشه ازغم میگه یه دخترکه بخاطراینکه سعی کردخوب باشه همیشه بدترینابه سرش اومد

ازکجابگم ازاونجا که خستم یابی حوصله یااینکه ازاینجابگم که دارم دیوونه میشم نه بذارازدکترنرفتنم بگم:

امتحاناتم شنبه تموم شدبدنبودبانمره ی تقریبا خوبی پاس کردم فقط ریاضیموخراب کردم ولی کی میدونه چه جوری درس میخوندم خیلی برام سخت بودچون بایدذهنمو متمرکزمیکردم چون سردرد داشتم هرچند که هنوزم سرم دردمیکنه.شنبه قراربودبرم دکترکه نرفتم حوصلم نمی رسید به درک بذار هرچی میشه بشه برام مهم نیست که چه مرگمه اینطوری زودتر می سوزم اینطوری شایدخیلیا ازدستم راحت بشن

وای یادم نمیره 5شنبه جمعه باچه حالی داشتم درس میخوندم سردرد ازیه طرف کمردردم بودکه این کمردردبرام شده یاداورگذشته ودردش دوبرابر شده بودذهنمم که به زورمتمرکزمیکردم

چی بگم به خیلیاحسودیم میشه به بهاره به حدیث به فرزانه فاطمه مائده مینا فائزه زهرا شادی مرضیه الهه ندا و....

دیگه کم اوردم خسته شدم دارم دیوونه میشم چطوری اخه نمیتونم که ابولی خواهرم گوشیم کامپیوترم یاحتی تلویزیون وکه شمال شمال میکنه دوربندازم ذهنمم نمیتونم نمیتونم دوربندازم

اصلا ولش کن برای کی دارم این حرفارومیگم کی حوصله داره این چرندیاتو بخونه

یاحق