چی گفتن سخته برات اینکه کسی دیگه رودوست داری مال یکی دیگه هستی
بخدا هرکاری کردم که فراموش بشی هروقت فکرم مشغول شد دعاخوندم سراغ اینترنت رفتم رویاپردازی کردم خواستم ازت متنفربشم به نامردی وهوست فکرکردم ولی توهستی همیشه هستی تورویاتودعاهام تونوشتنم هستی تواشکام هستی تودلتنگی هام هستی وقتی رفتی اسم همه شدکامران وقتی رفتی مازندران وبابل معروف شد وقتی رفتی علاقمم باخودت بردی علاقم به همه چی کم شدحتی به ابولی
میدونم حتی اگه همسایتون بشم دیگه منو نمیخوای نمی تونم ببینمت چون میدونی که ناف من وبااشک بریدن نه من میتونم حرف بزنم نه گوش بدم تومیخوای حرفایی وبزنی که من نمیخوام بشنوم من فقط یه جوراروم میشم که اونم محاله
میخوام بگم خسته ام ازتودلم ریختن می خوام بگمکه همه فکرمی کنن دوست ندارم فکر میکنن گریه نمی کنم اماشب ازحال چشام خبرداره میخوام بگم ازدلتنگی ازاینکه حسرت صداکردن اسمت بهت بگم کامران به دلم مونده بگم حسرت روزایی رودارم که دوسم داشتی روزایی که بهت میگفتم چقدردوست دارم روزایی که می گفتم بدون تومیمیرم بگم پشیمونم چراقبول نکردم روزی که بهم گفتی گاهی اس میدم حالا همون نورکم سوی چراغ می تونست روشنی دلم باشه بگم که به خیلیا حسودیم میشه بگم که گله دارم ازخدا چراجهنمشو این دنیا داره نشونم میده بگم چرامن جای اون دختره نیستم بگم چراتووبت برام دعا کردی من به زندگی راضی نبودم ازاین زندگی مزخرف وپوچ ازبدی ادماش متنفرم ازاین تنهایی محض ازاینزندگیتکراری ازاین که پشتم خالیه متنفرم خسته ام
بگم وقتی رفتی روزبعدخودموباچشمای قرمز دیدم توی حمام جلواینه قیچی به دست موهامو ازاخرین نقطه قیچی زدم که لوازم ارایشیمو خط چشمو توسطل انداختم گوشواره وگردنبندی که الن توجعبه توکمده گردنبند الله که قراربود برای توباشه توجعبه است لباسام توزیرزمینه بگم که اون روزناخوناموازته کوتاه کردم که دفتر احساساتم به توروسوزوندم بگم تقاص شبایی رودارم پس میدم که بیدار نگهت می داشتم حالا توخواب ومن تاصبح بیدارم بگم ازتعجب طیبه وفرزانه ونرگس وقتی که رفتی هیچ کس فکر نمی کرد تنهام بذاری یادته از زن وشوهرای توراهه مشهد گفتی حالا من هرزن وشوهرودخترپسری رومی بینم اشک توچشام جمع میشه
دلم تنگ شده بذار بگم کامران قربونت برم بمیرم برات چرامیگی دوسم داریچراتنهام گذاشتی چراکشتیم چرادلموشکوندی اخه چراتااخرش نموندی نتونستی کم اوردی من چه کارکنم کامران مگه من طاقت داشتم
کامران بفهم دوست دارم بفهم منوکشتی بفهم وقتی رفتی دلمم باخودت بردی میدونی روزی که گوشی خریدم فروشنده عکس بچه گیتودیدوگفت بچه خواهرته بامکث گفتم اره گفت معلومه ته چهراش به خودت میخوره
چراقسم خوردی که بعدمن باکسی نباشی ولی قسمتو شکستی
اصلابه من چه مربوطه نمیشه که تواسیرمن باشی
ای ن حرفت همیشه یادمه فکریه لحظه نبودنت عذابم میده
کامران بفهم که می تونستی بمونی منم طاقت نداشتم به خدانداشتم اماموندم دلم نمیومد باهات تمونم کنم ازت جدابشم ناراحتت کنم
اینو درک می می کنم که سخت بود دوری چون خودمم ازاین دوری ناراحت بودم اماموندم توام می تونستی بمونی
وبلاگ خانم ها واقایان دختروپسرایی بودن که دوست داشتن همدیگرومعمولاهم ازدوتاشهرمتفاوت بودن اماپای هم مونده بودن بیخیال
می خوام بگم برخلاف تصورهمه ی ادما همه ی کسایی که حالمونمی فهمن حتی کسی که مثل خودم باشه دوست دارم بی منت بی ریا بی دروغ بدون یه ذره هوس حتیاگه زشت هم بودی ازعشق من کم نمی شدمن یه دختر هرزه وهرجایی نیستم یکی که بودن هرروزبایکی عادت داشته باشه کسی که محرمو نامحرم نشناسه تنهاموغمام زیادهازدنیاخسته ام نه تعریف ازخودم شد منم یه دخترگناهکارم یه بندهی مزخرف نمیدونم فقط خسته ام دیگه کم اوردم کاش نمی گفتم دوست دارم که دنیاتوروازم بگیره
الهی بمیرم واسه لیلا این نوشته ها توی کیفش بودم منم اینجاگذاشتم که باخیلیل دردودل کرده باشه که دیگه توخودش نریزه
منم خواهرشم خودش می ترسم دعوام کنه بگم کجاست
فقط یه چیزی کامران دل یه نفر ونشکست دل خیلیاروشکست یکیشم من
یه روزپشیمون میشی ازاینکه کسی روازدست دادی که پاک دوست داشت احساسی که تواین دنیای زشت ونامرد کم پیدامیشه
اگه مطمئنم نبودم امروز مطمئن شدم که واقعا دلش پاکه
همیشه هروقت کسی حرف ازدعانویس ودعاگرفتن زد ناراحت شدو کفت هرکی دعا میخواد مفاتیح وبازکنه وببینه خداچه دعاهایی داره
بمیرم که چقدردعای توسل وعهدودوست داره چقدرجمکران ودوست داره یادم نمیره چقدرواسه جمکران رفتن اصرار کرد
بمیرم که چقدرمهربونه هروقت بچه های کنارخیابونو میبینه اشک توچشاش جمع میشه هروقت بچه ای گریه میکنه دلش میسوزه میگه اخی
خیلی دلم تنگ شده واسه اینکه خط چشم بکشه که دیگه نمیزنه دیگه یه ذره هم خط نمی کشه توصورتش
بمیرم واسش جدا چرادنیا اینقدرزشته
خیلی ناراحت کننده تر از این بود که بتونم الان چیزی بگم.
فقط میتونم برای لیلی دعا کنم.
هـــــــــــــــــــــی. اجب روزگاری شده.....
لازم نیست فراموشش کنی... حتی لازم نیست دوستش نداشته باشی... لازمه که به دلت اجازه بدی ادمای دیگرو هم دوست داشته باشه..
من سه بار عاشق شدم هر سه تاشونم هنوز دوست دارم
اگر 3 تا 100 سال عمر داشتم هر 100 سالشو با یکیشون زندگی می کردم و می مردم .... میشه .. یخ دلت و باید باز کنی
خوب به سرت اوردم کاشکی......................